بیایید با داستانکی از الکس کیگان بیآغازیم: «فرانک توماس به شانس معتقد بود. فرانک خیلی زیاد سیگار میکشید ولی میدانست محال است از حملهی قلبی یا سرطان ریه بمیرد. فرانک همیشه سیگار میکشید. یک روز شیر گاز آشپزخانهاش نشت کرد. فرانک گفت چیز زیادی دربارهی نشت گاز نمیداند. حق با فرانک بود. او از حملهی قلبی یا سرطان ریه نمرد.»
لبخندی گوشهی لبت کاشته. شروع که میکنی تمام میشود. یک نگاه تازه. یک برخورد دستهاول. ایدههای ساده ولی گیرا. ایدههایی از جنس ایدههای تو. از همان ایدههایی که به نگاهها عمق میبخشد. هر بار که میروی سراغش یا غافلگیر میشوی یا غرق در افکار. با خود میگویی میتوانم این لذت را بارها و بارها تکرار کنم آن هم با صرف کمترین زمان. خودت هم میدانی این کشف، بزرگتر از این حرفهاست.
با این شیوهی کوتاهنویسی میتوان به هر ایدهی نورسیدهای جان بخشید. ایدهها را به کلمه درآورد و برای رشد متن برنامه داشت. یک داستانک مینویسی. داستانک اول تو را به داستانک دوم میرساند و به همین ترتیب طرحها و ایدههایت را روی کاغذ میبینی. حیرتانگیز است. شوقش خوابت را به هم میریزد. به یاد ایدههایی میافتی که در اعماق ذهنت کفن پوساندهاند. ایدههایی که برای زیستن زمان میخواستند و تو زمانی برای بخشیدن به آنها نداشتی.
حال میتوانی با امیدی تازه به قبرستان ایدههایت بازگردی. اکنون مسلحی. جادویی در دستان توست. قادری هر ایدهای را به قصهی خود بدل کنی. برای آنهایی که ارزش گسترش دادن دارند وقت بیشتری بگذاری و ایدههای توخالی را دور بیاندازی.
اغلب، این نخستین برخورد ما با داستانکنویسی است. برای من هم همینطور بود. پیش از این سالها داستانک میخواندم اما نگارش آن تجربهی شگفتی شد که تا کنون همراهم مانده. بیشک داستانک یکی از جذابترین انواع کوتاهنویسیهاست.
واژهی «داستانک» معادل فارسی فلش فیکشن (Flash Fiction) است. داستانهایی کوتاهتر از داستان کوتاه. شیوهای از روایت که در آن تنها به مهمترین رویداد داستان اشاره میشود. نهایت فشردگی و ایجاز. روایتی که میتواند به کوتاهی یک جمله باشد. داستانهایی درخور عصر اطلاعات. برقآسا، ناگهانی و کوتاه.
در داستانکنویسی بر سر محدودیت کلمه، اتفاق نظر نیست. ارنست همینگوی نشان داد میتوان با شش کلمه داستانک نوشت. از طرف دیگر نمونههای بیشماری از داستانک وجود دارد که از هزار کلمه نیز فراتر رفتهاند. بیگمان بیش از هزار و پانصد کلمه را داستانک نمینامیم. پس برای نگارش داستانک میتوان محدودهی بین شش تا هزار و پانصد کلمه را در نظر گرفت.
با این همه، توصیه میشود تا جایی که در توان است کوتاه بنویسیم.
برای تاثیرگذاری باید کوتاه نوشت. آنقدر کوتاه که دیگر نتوان واژهای را از متن برداشت. آنقدر کوتاه که تنها چهرهی کلمات اصلی بر صفحه بماند. اینجاست که به هستهی داستان خود دست مییابیم. نویسندهی خوب هستهی داستانش را میشناسد. هستهای که تنها راه دیدنش کنار زدن اضافات متن است.
یک مثال خوب، متنهای موجزی است که در شبکههای اجتماعی مینویسند. اغلب متنهایی که دیده میشوند، اگر روایتگر رخدادی باشند، میتوان آنها را داستانک دانست. چرا که داستانشان کوتاه، اتفاقمحور، کم شخصیت و گیراست. پس میتوان هر داستان کوتاهی را که روایتگر یا تداعیگر ماجراییست داستانک خواند.
با ارايهی این تعریف اغلب نوشتههای کوتاه روایی، داستانک شمرده میشوند. نوشتههایی چون حکایتها، افسانهها و حتا لطیفهها.
یک پاسخ
خیلی کاربردی و مفید نوشتید
داستانک محشره واقعا✨
هیچ ایدهای هدر نمیشه