داستانک «قطره»
از دریا جدا شد. آفتاب بلندش کرد. با باد یکی شد. عمری در راه بود تا شیشه را پایین دادی و نفسی کشیدی. گفتی: «بوی دریا میآید.»
گزینگویه 33
بخواه، بگذار اولین تفاوت تو با بقیه، خواستن باشد.
از دریا جدا شد. آفتاب بلندش کرد. با باد یکی شد. عمری در راه بود تا شیشه را پایین دادی و نفسی کشیدی. گفتی: «بوی دریا میآید.»
بخواه، بگذار اولین تفاوت تو با بقیه، خواستن باشد.