داستانک «دیر میرسید»
دیر میرسید. میگفت عمد ندارد. راست هم میگفت. برایش مهم بود به موقع حاضر شود. چشمان همیشه شرمندهاش نشان میداد تحمل این وضع برای خودش هم دشوار است. با این همه دیر میرسید. همیشه دیر میرسید. هر روز اندکی هم دیرتر. حرص میخورد. از خجالت، از بدقولیهایش حرص میخورد. هر روز اندکی هم بیشتر. یکروز […]
گزین گویه 25
کافی است انفعال را یک ویژگی خوب بدانیم، آنگاه هر اقدامی گناه خواهد بود.