داستانک «حدس غلط»
غافلگیر شد. قتل کار پسر نبود. زورش گرفت. رمان را بست و کتاب دیگری برداشت. اینبار دقیقتر میخواند. هرچه جلو میرفت تعداد مظنونینش بیشتر میشد. شک داشت. به تمام شخصیتها شک داشت. همه را قاتل میدید تا غافلگیر نشود. برایش مهم نبود داستانی که میخواند، جنایی نیست.
گزین گویه 15
هر تجربه از برطرف ساختن نیاز، تجربهای فروختنی است.