در خودش جمع شده بود. سر به زیر. مچاله. چروک. منتظر.
منتظر حرکت. چیزی که از جا بلندش کند. چروک از تنش بردارد و پروازش دهد.
چیزی که غرورش را بازگرداند.
پرچم آماده بود. آمادهی پرواز. آمادهی جنبش. آمادهی اهتزاز، در بادی که نمیوزید.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.