پای ویترین ایستاده بود و مینگریست.
تنوع لباسها را دوست داشت. مخصوصن لباسهای سبز. رنگ موردعلاقهاش بود.
به انعکاس لباسهای خودش در شیشهی مغازه نگاهی انداخت. بد نبود. با اینکه خبری از رنگ سبز نبود اما حداقل لباسهایش نو بودند. فقط کاش لباسهایش را خودش انتخاب میکرد.
فروشنده وارد ویترین شد.
خانم پشت شیشه به طرف او اشاره کرد و گفت: «بله، همین.»
با خود گفت: «کاش لباس بعدی سبز باشد.»